هلیاهلیا، تا این لحظه: 13 سال و 8 روز سن داره

خورشید من

خوب شو ...

هلیای من ! عزیزم زود زود خوب شو . مامان عادت نداره ساکت و بی حال روی مبل بخوابی . مامانی رنج می بره از اینکه غذا نخوری . هلیای من خوب شو . ناراحتم دل و دماغ هیچی رو ندارم . فقط به خوب شدنت فکر می کنم تا حالا سابقه اسهال نداشتی سابقه تب شبانه نداشتی . مادرکم به خاطر خدا خوب شو .نگرانتم شبا تب می کنی روزا غذا نمی خوری . دست و پامو گم کردم .  فدای قد و بالات . قربون موهای قشنگت . هلیااااااااااااا عاشقتم مادرررررر بی تو دنیا رو نمی خوام
28 دی 1391

خدایا...

خدایا؛ چقدر خوبه که تو بهترین شاهدی چقدر خوبه که تو بهترین قضاوت کننده‏ای چقدر خوبه که تو همیشه و همه جا هستی چقدر خوبه که هر وقت می‏خوام حرف بزنم، باز هم برام وقت داری باز هم برات حرف دارم؛ برای خودِ خودِ خودت راستی؛ چقدر خوب هستند این سه نقطه‏ها. آن زمانی که حرفت را در میانشان مخفی ‏می‏کنی! خدایا؛ پس لطفاً این بار هم به حرفهام گوش کن: ... پی نوشت: امروز به یکی از سخت‏ترین کارهای دنیا پی بردم! همون حسی رو میگم که وقتی ناراحتی، قرار هست در میان خانواده بازی کنی. (درست مثل این تصویر) ...
11 دی 1391

لباس پوشیدن

آماده بیرون رفتن هستیم صدای دد گفتن هلیا نمی آید چهار کشوهایش باز است و لباس هایش پخش زمین ! بله لباس پوشیده و جلوی آینه هنر خود را نظاره می کند . بهترینی بهترین ...... ...
4 دی 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به خورشید من می باشد